قدم بزن مقابلم اکبر
شد رفتن تو مشکلم اکبر
دیدی چه کردی با دلم اکبر
میوه ی قلبم
بعد از تو من از زندگی سیرم
رفتی نشد تو را به بر گیرم
از داغ لبهای تو می میرم
میوه ی قلبم
ای اشبه الناس رسول الله
چون مادرم عمرت بوَد کوتاه
           *****
ای نور چشمم ای هستم
زدی تو دست و پا روی دستم
خودم چشای بازتو بستم
میوه ی قلبم
تاب وتوانم رفته از زانو
دیدم که پاشیده تنت هرسو
شد پهلویت یادآور پهلو
میوه ی قلبم
ازبس که پاشیده تنت اکبر
حالا دارم صدتا علی اصغر
             ****
جونم رسیده ازغمت برلب
ببین که هستم من به تاب و تب
بالا سر تو اومده زینب
میوه ی قلبم
بجون عمه زینبت پاشو
پاشو عصای دست بابا شو
کسی ندیده قدّوبالاشو
میوه ی قلبم
افتادن منو همه دیدن
عمّتو هی به هم نشون میدن
             ******
               شائق
                    
- چهارشنبه
 - 14
 - شهریور
 - 1397
 - ساعت
 - 22:16
 - نوشته شده توسط
 - میرکمال
 
- شاعر:
 - 
                            
محمود اسدی
 

                
                
                
                
                                
                                
                                
                                
                                
                                
    
    
    
    
                
                
ارسال دیدگاه