غزل ولادتی حضرت زینب سلام الله علیها
جلوه گاه
شهر مدینه نور گرفت ازنگاه تو
روشن شد ازفروغ رخ همچو ماه تو
ای زینب ای شکوفه گلزار مرتضی
ای آن که هست باغ ولا جلوه گاه تو
چون بوی گل که دامن گل هست جای او
دامان پاک فاطمه شد جایگاه تو
درگوش تو چه گفت که لب بستی از فغان
افتاد چون بروی حسینت نگاه تو
تا پرده دار عصمت وشرم وحیا شدی
حق درعفاف وشرم وحیا شد گواه تو
اندیشه را به درک مقام تو نیست راه
تا عرش کبریاست چو معراج جاه تو
فردا که نامه عملم را کنند باز
با اشک شرم خویشتنم عذرخواه تو
روزی که آفتاب قیامت کند طلوع
ای کاش جا دهند مرا درپناه تو
تا رشته ای زچادر تو آورد به دست
چون خاک ره نشسته «وفایی» به راه تو
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:36
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه