اللهم عجل لولیک الفرج
هوای وصل
سپیدة شب تارم چرا نمی آیی
فروغ لیل ونهارم چرا نمی آیی؟
بهار عدل علی تازه می شود با تو
گل همیشه بهارم چرا نمی آیی؟
چو روزهای غم انگیز هجر دلتنگم
هوای وصل تو دارم چرا نمی آیی؟
دل نشسته به خونم نشسته چشم براه
به یاری دل زارم چرا نمی آیی؟
گره گشای دوعالم گره فتاده به کارم
گذشته کار زکارم چرا نمی آیی؟
حجاب بین من وتو اگر گناه من است
به درد وغصه دچارم چرا نمی آیی؟
زپا فکنده مرا بار معصیت ، اما
کسی به جز تو ندارم چرا نمی آیی؟
امید با تو وصبر وقرار همره توست
امید وصبرو قرارم چرا نمی آیی؟
نمی زنم به خدا لاف عاشقی اما
توئی یگانه نگارم چرا نمی آیی؟
زبس که همچو «وفایی» به وصل مشتاقم
همیشه زمزمه دارم چرا نمی آیی؟
حاج سیدهاشم وفایی
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:58
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه