انسیة الحورا
بیمار من گرچه به رنگ ماهتابی
هم زهره ی الزهرائی وهم آفتابی
ای انعکاس سوره ی قدر شب قدر
آئینه ای ،نوری، زلالی، مثل آبی
درآسمان غربتم خورشید مهری
برشب پرستان همچنان تیر شهابی
روز مرا باسوختن گرمی ببخشی
شام غریبی مرا شمع مذابی
یک شب به چشمت خواب راحت من ندیدم
ماندم کنون بیدار شاید تو بخوابی
انسیة الحورای من ازبس کبودی
گوئی که پوشیده است رویت را نقابی
دیشب چه گفتی با خدا وقت نیایش
کامشب توهمرنگ دعای مستجابی
داری وصیت می کنی شب دفن گردی
امّا برای غربتم در انقلابی
امروز دیگر بسترت راجمع کردی
ازچه برای رفتنت بی صبرو تابی
ازبیم هجران توای شمع امیدم
یک آسمان غم دارم وقلب کبابی
یافاطمه جان حسین وزینبینت
در روز محشر از «وفایی »رخ نتابی
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 13:7
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه