• دوشنبه 3 دی 03

استاد سید هاشم وفایی

غزل مرثیه قبل از شهادت اتش غم -(مرو که بی توغریبم،غریب این وطنم)

696

غزل مرثیه قبل از شهادت


اتش غم

مرو که بی توغریبم،غریب این وطنم
بمان به جان حسین وبه زینب وحسنم

برای غربت من مثل شمع آب  شدی
تورا که می نگرم آب می شود بدنم

نفس نفس که زنی ،آه می کشم ازدل
ببین که سخت شده از غمت نفس زدنم

ازآن زمان که تورا تازیانه زد دشمن
هنوزآتش غم می زند شرر به تنم

زدرد بازو و پهلو ،دگر نمی نالی
ولی ز درد تو سوزد تمامی بدنم

چراخموشی وحرفی نمی زنی بامن
سخن بگو که پرُ از غم شده همه سخنم

چگونه بی تو بمانم ،که توامید منی
مگـو  به من که مهیّا کن ای علی کفنم

نسیم بادخزان می وزد ازاین گلزار
بمان گلم، که عزادار غنچه ی چمنم

بگو«وفایی » غمدیده از زبان علی
زرنج های دل فاطمه پُراز محنم


حاج سید هاشم وفایی

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • سجاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران