ای چراغ انجمنم قاسم
ای ستاره ی حسنم قاسم
آه و واویلا
پیراهنت شد کفنت قاسم
قربان عمو گفتنت قاسم
آه و واویلا
خشکیده لب،جان دادنت سخت است
بر روی خاک افتادنت سخت است
آه و واویلا
پیش چشم از خون ترم قاسم
غرق خون هستی در برم قاسم
آه و واویلا
زخمت را شویم با اشک دیده
مثل اکبر شد،جسمت پاشیده
آه و واویلا
گریه کنان بر تو پدر تو
نیزه بیرون زد از کمر تو
آه و واویلا
جان من ازغم آمده بر لب
قدکشیدی تو، در زیر مرکب
آه و واویلا
****
شائق
- پنج شنبه
- 15
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 23:59
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه