چشم خود بگشا آخرین یارم
که به غیر از تو یاری ندارم
لای لای علی جان
ای غنچه من شدی پژمرده
ازتشنگی لبت ترک خورده
لای لای علی جان
کم کم نفس های تو کم گشته
سر تو بر دوش من خم گشته
لای لای علی جان
دلم از سوز آهت مسوزان
زبان دور دهانت مگردان
لای لای علی جان
بر روی دستم شد جدا سرت
کشتی ام با لبخند آخرت
لای لای علی جان
مادرت ازغم نیمه جان گشته
سر تو بر پوست آویزان گشته
لای لای علی جان
بر حالم بنگر ای علی جانم
بین میدان وحرم حیرانم
لای لای علی جان
****
شائق
- جمعه
- 16
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 0:5
- نوشته شده توسط
- میرکمال
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه