• دوشنبه 3 دی 03

استاد سید هاشم وفایی

ذكرياحسين -(وقتی كه هستی ازغم اودم گرفته است )

772

ذكرياحسين 

وقتی كه هستی ازغم اودم گرفته است 
وقتی كه آسمان و زمين غم گرفته است 
وقتی كه دل هوای محرّم گرفته است 
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

وقتی كتاب عاطفه تفسير مي شود  
وقتی كه اشك ديده سرازير مي شود 
«وقتی هوای روضه نفس گيرمي شود 
باذكرياحسين نفس تازه مي كنيم»1

وقتي كه دل چوغنچه ی پژمرده می شود 
وقتي شميم درد دل آزرده می شود  
وقتی كه نام كرب وبلا بُرده می شود 
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

ای آن كه عشق خيمه زده درسرای تو  
دين سربلند گشته به زير لوای تو  
ما  در كنار ساحل امن ولای تو  
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

اي گوهرولايت تو آبروی ما  
نام هميشه سبز تو شدگفتگوی ما  
هرگه نسيم ياد توآيد به سوی ما  
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

چون غم شرر به سينه ی دلتنگ می زند 
اشك عزا به چهره ی ما رنگ می زند  
بغض غمت به حنجره ها چنگ می زند  
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

عمری زسينه ناله ی جانكاه می كشيم 
خوناب اشك ازدل آگاه می كشيم  
هرگه به ياد لعل لبت آه می كشيم  
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

جانم فدای آن گُل بی آب و باغبان  
درزير تازيانه ی دشمن نفس زنان  
می گفت زیر لب به تمام حسینیان 
باذكرياحسين نفس تازه مي كنيم

زينب كه درصبوری وشوكت پديده است 
در زیر بار کوه غم تو خميده است  
می گفت هرزمان نفس مابريده است  
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

بعداز هزار سال نوای تو می رسد  
عطرشرف زكرب وبلای تو می رسد  
وقتی ز روی نيزه صدای تو می رسد 
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

ای آن كه دست توست همه اختيار عشق  
هنگام انتقام شما ، شهريارعشق   
فرياد می زند به صف كارزار عشق  
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

عمری است چون«وفایی» غرق محبّتت 
داريم روی سينه مدالی زخدمتت
ما درميان بارش باران رحمتت  
باذكرياحسين نفس تازه می كنيم

#حاج_سید_هاشم_وفایی 

  • شنبه
  • 17
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:27
  • نوشته شده توسط
  • سجاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران