حسینیه ی غم
عالم به ماتم تو حسینیه ی غم است
یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است
از عرش تابه فرش تمام فرشتگان
فریاد می زنند که ماه محّرم است
هفت آسمـان پُر است ز گرد عزای تو
چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است
کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز
شور غمت به سینه ی پُر شور زمزم است
بعد از گذشت این همه سال از شهادتت
گلزار دین هنوز ز خون تو خُـّرم است
تا با خبر شوند همه عالم از غمت
یادآور غم تو رسول مکّرم است
تا فیضی از فضیلت غم های تو برند
خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است
هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم
تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است
از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند
فرموده اند گریه ی بر تو مقّدم است
ازحُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر
زهرا سیاهپوش عزایت دمادم است
چون محتشم «وفایی »غمگین به گریه گفت
«باز این شورش است که در خلق عالم است»
#حاج_سید_هاشم_وفایی
- شنبه
- 17
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 11:30
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه