بابا سلام ازینورها؟
شدی ماه شب تارم
باور ندارم اینجایی
بگو خوابم یا بیدارم
*از وقتی رفتی خواب ندارم
توی خرابه تاب ندارم
دلم میخواد برم خونه
رو صورتم حجاب ندارم
حوصله طناب ندارم
بدون تو دلم خونه
بغضه که تو گلوم میریزه
غمای دنیا روم میریزه
تا دسته دسته موم میریزه
رهام نکن بابای من
بند دوم :
ببخش اگه قدم تاشد
ببخش اگه چشام تاره
ببخش اگه که این دختر
دیگه نداره گوشواره
آخه تو رفتی زجر کشیدم
دیگه از دست زجر بریدم
فقط به تو امیدوارم
بیای منو به جون بخری
هر جا میری منم ببری
بگی یه دختری دارم
دختری خمیده شده
رنگ رخش پریده شده
طفلکی مو سپیده شده
رهام نکن بابای من
دختری از رو بوم داره
برا ما دست تکون میده
فهمیده که یتیمم بِم
پدرشو نشون میده
پهلوهامو ببین کبوده
کار پیرزنه یهوده
اگه موهام بهم ریخته
اگه کبود شده سر و روم
هنوز نریخته که آبروم
اگه غمت سرم ریخته
ببخش برات سپاه نشدم
برا دلت پناه نشدم
مرهم زخمت ، آه نشدم
رهام نکن بابای من
- شنبه
- 17
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 20:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر فرخنده
ارسال دیدگاه