• دوشنبه 3 دی 03


زبانحال حضرت رقیه س -(از ضربِ سیلی بابا صورت من کبوده)

1374
3

#شب_سوم_زبانحال
#حضرت_رقیه_با_پدر
#سبک_نوشته

‌از ضربِ سیلی بابا، صورتِ من کبوده
کاشکی اون شب رقیه، در آغوشِ تو بوده
دلتنگم از فراقت، اشکِ چشامو ببین
دردِ یتیمی واسه، سه ساله خیلی زوده

از دردِ دوری تو، چه غصه ها که خوردم
عمّه نبود تا حالا، از غمِ تو می مردم

بابا گلِ امیدم، آخه سیرت ندیدم

گوشواره مو ز گوشم، یه ظالمی کشیده
این لاله ی گوشامو، با پنجه هاش دریده
گیسوی نازکم رو، دورِ دساش پیچیده
پا شو تو آرومم کن، با اون سرِ بریده

از دوریِ تو بابا، دلگیر و دل غمینم
این آرزومه حتی، تو رو تو خواب ببینم

بابا گلِ امیدم ، آلاله ی شهیدم

مگه خودت نگفتی میای پیشم میمونی
لالاییِ بابا رو، بازم برام میخونی
برات کنه رقیه، یه سر شیرین زبونی
حالا منو بغل کن، با این نگاهِ خونی
چیزی ازم نمونده، جز مشتِ استخونی

کبودی سرو روم، ردِ غلاف رو بازوم
منم به مثِ مادر، خون میچکه ز پهلوم

باباییِ شهیدم، ببین چه رنگ پریدم

سرِ بخون تپیده، ای هاله ی دل آرام
صبحِ غمِ تو بابا، گشته سیه تر از شامِ
بابا خبر نداری، از درد و رنج ایامِ
چِها گذشته بر این، آهوی صیدِ در دام

بس پا برهنه رفتم، در بین سنگ و خارا
از زخمِ هر دو پاهام، خون مونده ردّ صحرا

بابا گلِ شهیدم، ای آخرین امیدم!

#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 8:0
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران