• دوشنبه 3 دی 03


زبانحال حضرت رقیه با پدر -(پدر ای بلبل خاموش دختر، یک امشب را بخواب آغوش دختر)

3703
2

‍ ‍ #شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها

پدر ای بلبلِ خاموشِ دختر
یک امشب را بخواب آغوشِ دختر

از آن روزی که دیدم کربلا را
چشیدم طعمِ هر رنج و بلا را

خدا داند که من چِها کشیدم
چه ظلمی آخر این ویرانه دیدم

ز بس که رفته ام کوه و بیابان
ز تیغِ خیزران رفتم به جولان

کفِ پایم پُر از خارِ مغیلان
منو تنهایی و این دردِ هجران

شده کنجِ خرابه منزلِ من
شده دردِ جدایی حاصلِ من

غمِ عالم نهان شد در دلِ من
به آب و گل نشسته محملِ من

پدر ای بلبل خاموشِ دختر
تو امشب را بخواب آغوش دختر

ز بس که خورده ام من ضربِ سیلی
ببین ماهِ رُخم گردیده نیلی

ز بس که من لگد خوردم ز دشمن
ببین هر جا کبودیِ تنِ من

ببین بابا که مردم من ز داغت
دلِ من خون شد از درد فراقت

بگو آخر کجا گیرم سراغت
کجا بویم شمیمِ عطرِ باغت

پدر ای بلبلِ خاموش دختر
بخواب امشب کمی آغوشِ دختر!

#رقیه_خرابه_تتهایی
#فراق_بیقراری_تازیانه
#هستی_محرابی

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 8:19
  • نوشته شده توسط
  • هستی محرابی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران