ای وحی، تو را همیشه پژواک
وی روح طهارت ! از گنه پاک !
با آمدنت سروده هستی
صد دفتر پُر غزل طربناک
پهن است به زیر پایتان عرش
شأنت نبود به روی این خاک
جبریل نقاب زد رُخَت تا
چشمت نزنند خار و خاشاک
از غبطه به ساحت مقامت
کرده ست فرشته سینه را چاک
مافوق ترین تصوّر عشق !
درمانده زفهم توست ادراک
گر بام محبتت نباشد
مرغ دل و روح رفته در لاک
یاقوت نما زبرجدِ من
بنمای شراب، غوره ی تاک
ای علّت خلقت عوالم
((لَولاک لَما خَلَقتُ الَافلاک))
شاعر:کیومرث عباسی
- چهارشنبه
- 1
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 17:14
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه