تو امدي و زمين در هواي تو افتاد
و عرش در هوس خنده هاي تو افتاد
براي درك تنفس در اين جهان سياه
هواي تازه اي از ابتداي تو افتاد
جهان شرك به خود امد از بزرگي تو
به گوش كعبه و بتها صداي تو افتاد
شكست طاق بلندي كه عرش كسري بود
همينكه روي زمين رد پاي تو افتاد
و بعد اينكه خدايان به لرزه افتادند
به ذهن مردم خسته خداي تو افتاد
پس از نگاه سياه و سفيد اربابان
نژاد عشق بشر در لواي تو افتاد
زمان شكست زماني كه امدي احمد
تويي كه يك شبه دنيا به پاي تو افتاد
تو احمدي و به نور جمال تو صلوات
به هر يك از بركات و كمال تو صلوات
به احترام محمد زمين تبسم كرد
تو امدي و جهان دست و پاي خود گم كرد
ترك نشست به چشمان ابي ساوه
همينكه چشم تو بر اسمان ترنم كرد
فروخت گوشه جنت به شوق خال لبت
كه ادمي به هوايت هواي گندم كرد
هنوز دختركان زنده زنده ميمردند
خدا به خلق تو بر خلق خود ترحم كرد
تو امدي،به زمين احترام بر گردد
تو رحمتي كه خدايت نصيب مردم كرد
خدا به خلق رسول گرامي خاتم
گذاشت سنگ تمام و سپس تبسم كرد
تو احمدي و به نور جمال تو صلوات
به هر يك از بركات و كمال تو صلوات
تو احمدي كه خدا را به عرش فهميدي
شبي كه غير خودت تا خدا نميديدي
كنار چشم تمام فرشته هاي خدا
فراتر از پر جبريل عشق باليدي
تو در ضيافت عرشي ليلةالاسري
به طاق عرش خدا عكسي از علي ديدي
صداي مرتضوي عليست ان بالا
كه از زبان خدا عاشقانه بشنيدي
تو در كنار علي و فروغ شمشيرش
بساط كفر زمان را ز خاك بر چيدي
براي خلق بهشت اين بهانه كافي بود
به لحظه اي كه به زهراي خويش خنديدي
بيا و كفر مجسم ز كعبه بيرون كن
تويي كه پايه گذار جديد توحيدي
تو احمدي و به نور جمال تو صلوات
به هر يك از بركات و كمال تو صلوات
شاعر:کیومرث عباسی
- چهارشنبه
- 1
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 17:17
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه