نترسی
(از کمان حرمله از صدای هلهله نترسی ای وای گلم)
از نـوای قافله سمِّ اسب و زلزله نترسی ای وای گلم
با خدا مُعامله کن در این مُجادله نترسی ای وای گلم
بهر ختم غائله رو به صبر و حوصله نترسی ای وای گلم
******
می روی میـدان نترسی از کمان حرمله
بیـن ما افتـاد اگـر تا قتلگـاهت فاصله
دیگر از لب تشنگی مادر فغانی سر مَده
می شَوی سیراب علی جان گر نمایی حوصله
بند قنداقـت ببندم تا نمایی عزم جنگ
دیدنت شاید ترحُّم افکند در قلب سنگ
گریه بس کن موقع لبخند و شادی آمده
تا که با خونِ گلوی خود کنی قنداقه رنگ
از نـوای قافله سمِّ اسب و زلزله نترسی ای وای گلم
(از کمان حرمله از صدای هلهله نترسی ای وای گلم)
******
طفل عطشانـم تو را آمـادة میدان کنم
لشکری را از صفای سینه ات حیران کنم
گر شَوی قربان به قربانگاه ایثار و عطش
همچنان امُّ البنین شادی بر این پیمان کنم
مهلتی تا بوسه بارانت کنم شاید پسـر
فرصـت دیدار بعـدی را نیابم من دگر
بر سر دوش پـدر احساس آرامش نما
تا بنـازد برتو در هنگامـة میـدان پـدر
بهر ختم غائله رو به صبر و حوصله نترسی ای وای گلم
(از کمان حرمله از صدای هلهله نترسی ای وای گلم)
******
آخرین سرباز بابایت شدی قنداقه پوش
پرچـمِ افتـادة عمو نهـادی روی دوش
از دلِ گهـواره تا میـدان صحـرای بلا
مثل قاسم ، مثل اکبر بر صف دشمن خروش
باغبان را تاب دیدارِ گلِ خشکیده نیست
قطره آبی در حرم غیر از سرشک دیده نیست
ساقیِ لشکـر نمی آید دگر در خیمـه ها
چاره ای جز سوی میدان رفتنت در ایده نیست
با خدا مُعامله کن در این مُجادله نترسی ای وای گلم
(از کمان حرمله از صدای هلهله نترسی ای وای گلم)
******
وَه چه نوری در گلـوی نازکت پیدا شده
نقـطـة آمـاج تـیـر و نیـزة اعدا شده
ای گُلِ شش ماهة ناخورده آبم ، اصغرم
قتلگاهـت شانـة تا گشتـة بـابـا شده
مادر و کودک دو دلدار به هم وابسته اند
مثل آبِ رود و دریایی به هم پیوسته اند
سروری شد داغ اصغر نیزه بر قلب رباب
همچو عمه زیر این بار عزا بشکسته اند
از نـوای قافله سمِّ اسب و زلزله نترسی ای وای گلم
(از کمان حرمله از صدای هلهله نترسی ای وای گلم)
******
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 14:0
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
محسن
ممنون از سایت خوبتون
سه شنبه 27 شهریور 1397ساعت : 15:52