قاسم بنُ الکریمم
سربازِ کربلایم
احلی من العسل شد
دادنِ جان برایم
ای عمو غربت تو
زده آتیش به جونم
نمیخوام بعدِ اکبر
تویِ دنیا بمونم
ای عمو به دستِ تو
چون عقیقِ یَمنَم
یادگارِ مجتبا
من یتیمِ حسنم
قاسم بنُ الکریمم
سربازِ کربلایم
احلی من العسل شد
دادنِ جان برایم
بند دوم
روی لبهای خشکم
رَجزِ جنگ نشسته
من میرم تا نبینم
قد و بالات شکسته
آخه قامتت شکست
پیش پایِ اکبرت
قلبتو آتیش زده
گریه های اصغرت
قاسم بنُ الکریمم
سربازِ کربلایم
احلی من العسل شد
دادنِ جان برایم
بند سوم
میکشی پا به رویِ
خاک گرم بیابون
رویِ دستم مےباره
از تمومِ تنت خون
تشنه بودی و عموت
بخدا تشنه تره
داره پیکرِ تو رو
با خجالت می بره
قاسم بنُ الکریمم
سربازِ کربلایم
احلی من العسل شد
دادنِ جان برایم
- دوشنبه
- 19
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 18:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی محلاتی
ارسال دیدگاه