قسم به مادرت زهرا-توروخدا همین حالا
اگه میشه بریم داداش-غم داره خاک این صحرا
میبینی با چشمای گریون سرروی خاک غم میزارم
نمیخوام آخه هم یه لحظه جدابشی توازکنارم
ازوقتی که اومدم اینجا دلشوره داره خواهرتو
بیچاره وآواره میشه اگه بیادبلا سرتو
ببین تو زینب رو که خون شده چشماش
بوی جدایی میده این زمین داداش
دخترتومیشه پرآبله پاهاش
(حسییین وااااای)
آسمونم شده تیره-اینجورنشوبهم خیره
خواب دیدم اینجارأس تو- به روی نیزه ها میره
فکرنبودن تو میده خیلی منو خدایی آزار
اگه نباشی میره زینب بزم شراب و کوچه بازار
نیستی ببینی روزی رو که تنم میشه پراز کبودی
اهل وعیالت و میارن توی محله یهودی
میکشه کارمون به قتلگاه آخر
جلو چشم داداش تو میزنی پرپر
میشه همین جا زینب تو بی معجر
(حسییین وااااای)
بند3ورودبه ماه محرم
یه عمره مست ومدهوشم-بازعلمت روی دوشم
بااذن مادرت زهرا-پیرهن سیامو میپوشم
میون هرشهروببینی توهیاتا چه محشریه
چون شب اول محرم (میگن آخه ماه محرم) تحویل سال نوکریه
من ازهمون بچگی آقابدجوری کردم بتوعادت
ایشالله این دهه بگیری جون منومیون روضه ات
گرفته عشق توتموم دنیارو
همیشه میگیری دست گداهارو
فاطمه دعوت کردتک تک ماهارو
(حسیییین واااااای)
- سه شنبه
- 20
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 18:59
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مصطفی اسماعیلی
ارسال دیدگاه