میدان رفتن قاسم بن الحسن
سیزده ساله ای ولی مردی
بر یلان عرب هماوردی
زره ای بر تنت نکرده ای و
در هوای شهادت وشهدی
من به قربان قد وبالا یت
ای عمو با دلم چها کردی
یکدمی را بیا در آغوشم
علی اکبر به یادم آوردی
قاسم هستی وقسمت مارا
دیدن روی مجتبی کردی
بعد اکبر عموت دلتنگ است
قاسمم قول ده که بر گردی
قول داد وروانه شد میدان
چه نبرد وعجب عملکردی
ناگهان ناله ای به گوش آمد
ادرک عما ز یک جوانمردی
عمویش آمد وولی افسوس
شد نصیبش دل پر از دردی
شاعر:اسماعیل تقوایی
قاسم هستی وقسمت مارا
دیدن روی مجتبی کردی
بعد اکبر عموت دلتنگ است
قاسمم قول ده که بر گردی
قول داد وروانه شد میدان
چه نبرد وعجب عملکردی
ناگهان ناله ای به گوش آمد
ادرک عما ز یک جوانمردی
عمویش آمد وولی افسوس
شد نصیبش دل پر از دردی
شاعر:اسماعیل تقوایی
- چهارشنبه
- 21
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 10:28
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه