#واحد حضرت #عباس علیه السلام
افتادی و لشکرم افتاد
افتادی و خواهرم افتاد
ادرک اخا گفتی و دیدم
تو قتلگاه مادرم افتاد
وقتی برادر افتادی از زین شد از غمت خاک دو عالم بر سر من
جسمت برادر به هم می ریزه بلند نشو به احترام مادر من
آه ای برادر پا نشو
این دم آخر پا نشو
می میره مادر پانشو
سقای دشت کربلا
تنها امید قیام من
پشت و پناه خیام من
تا که تو هستی حرم امنه
ای ذوالفقار نیام من
حالا که جسم تو روی خاکه انگار داره پشت همه عالم می لرزه
ای غیرت الله چشماتو وا کن دور و بر خیمه پر از چشمای هرزه
گرچه شده دستات قلم
تکیه بزن به این علم
دشمن رسیده به حرم
سقای دشت کربلا
- چهارشنبه
- 21
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:54
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
مرتضی