نورانی گشته این عزاخانه
آمدی با سر کنج ویرانه
بابا حسین جان...
چه بزم عشقی ای روح و جانم
رأس شریفت روی دامانم
بابا حسین جان...
آزرده گشته کلّ اعضایم
بنگر که من هم مثل زهرایم
بابا حسین جان...
شدی مثل گل از غم پژمرده
بر دندان تو خیزران خورده
بابا حسین جان...
درد و غمهای پِی در پِی ای وای
طشت طلا و بزم مِی ای وای
- چهارشنبه
- 21
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 18:49
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه