نبینم اینجا،ناامیدی،ای امیدم ای امیدم
از پسرام من،واسهٔ تو،دل بریدم دل بریدم
بذار که واست فدا بشن،فدای راهه خدا بشن
بذار که دسته گلام برن،بذار که از من جدا بشن
سهم من اینجا مشخصه_عون و محمد برام بسه
یه کاری کن ناامید نشم
بعد تو میرم به شام غم_تو رو به مادر میدم قسم
بذار که مادر شهید بشم
(رجز میخونن این دو تا شیر
حسین امیری نعم الامیر)
?بند دوم
عون و محمد،از تبارِ،شاهِ شیرن شاهِ شیرن
زمین میلرزه،زیر پاشون،چه دلیرن چه دلیرن
تو رگشون خون حیدره،که داره میجوشه یکسره
اونی که تو خیمه واسشون،میمیره قلب یه مادره
وقتی میشه سرهاشون جدا_بیرون نمیاد از خیمه ها
تا با داداش روبرو نشه
تموم غصش همینه که_یه صحنه ای رو ببینه که
داداش خجالت زده بشه
(اخا حسین مظلوم و غریب)
- پنج شنبه
- 22
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه