• دوشنبه 3 دی 03


اشعار ولادت حضرت محمد(ص)،(اي تمام آفرينش خشتي از ايوان تو)

3441
8

اي تمام آفرينش خشتي از ايوان تو

علم شرق و غرب عالم سطري از قرآن تو

آسماني ها زميني ها همه مهمان تو

گل کند جان مسيح از غنچه ي خندان تو

 

خنده ي خورشيد ها از گوهر دندان تو

عقل ها مبهوت تو مجنون تو حيران تو

آسماني ها همه مرهون ارشاد توأند

دستگيران جهان محتاج امداد توأند

شهرياران بنده ي سلمان و مقداد توأند

چار أمّ و هفت أب در خطّ اولاد توأند

انبيا يکسر بشير صبح ميلاد توأند

نورها بر قلبشان تابيده از فرقان تو

انبيا يک کاروان تو کاروان سالارشان

خوب رويان مشتري تو يوسف بازارشان

خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان

کلّ انسانها تويي تنها تويي غمخوارشان

مسلمين در خواب غفلت خفته تو بيدارشان

بي خبر از دشمنان عترت و قرآن تو

تو سراپا جانِ جانِ امّتي امّت چو تن

تن شود بي تاب اگر يک لحظه جان بيند مَحن

با اهانت بر تو، امت شد چو بحري موج زن

در خروش آمد بسي پير و جوان و مرد و زن

رهروان تو سزد مانند چوپان قَرَن

بکشند دندانشان، چون بشکند دندان تو

اي که کرده ذات معبودت حبيب خود خطاب

اي فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب

گر جسارت کرد بر تو ابلهي حيف از جواب

تو به وسعت فوق اقيانوس و او کم از سراب

با صداي سگ نگردد کم فروغ آفتاب

مي درخشد تا قيامت نور بي پايان تو

از فروغ رحمتت لبريز ظرف عالم است

چون تو قامت بر فرازي قامت گردون خم است

ليله ي ميلاد تو عيد کمال آدم است

خاصه در سالي که آن سال رسول اعظم است

پايه ي توحيد تو همچون کتاب محکم است

ثبت گشته بر جبين آسمان عنوان تو

چارده قرن است دنيا محو عدل و داد توست

آه مظلومان عالم بانگي از فرياد توست

بردگي محکوم تو آزادگي آزاد توست

تا خداييّ خدا مُلک خدا آباد توست

هفته ها و روزها و لحظه ها ميلاد توست

بسکه جوشد گوهر علم از يم عرفان تو

تو بجاي سيم و زر احسان و عدل اندوختي

تو نگاه مرحمت حتي به دشمن دوختي

تو براي خلق همچون شمع سوزان سوختي

تو ز حکمت در دل انسان چراغ افروختي

تو به جاي اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختي

مي درخشد عَلَّمَ القرآن به الرّحمن تو

آمدي اي تا ابد در سينه ها نور، آمدي

آمدي اي موسي برگشته از طور، آمدي

آمدي اي رايتت پيوسته منصور، آمدي

آمدي اي ملک هستي از تو معمور، آمدي

آمدي اي چشم بد از عارضت دور، آمدي

خنده کن اي صبح مشتاقان لب خندان تو

کيست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد

کيست تا مرد دو عالم همچو حيدر پرورد

کيست تا در بوستان وحي، کوثر پرورد

کيست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد

يا چو زينب دختري در حدّ مادر پرورد

اي اميرالمؤمنين پرورده ي دامان تو

حکمت از اسلام ناب توست جاري بيشتر

دانش از حکم و کتاب توست ساري بيشتر

سرفرازان را به کويت خاکساري بيشتر

از تو مي خواهند جن و انس ياري بيشتر

آنچه کل انبيا دارند داري بيشتر

اي نبييّن ميهمان سفره ي احسان تو

عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست

دو سپهر معرفت دو کفّه ي ميزان ماست

کلّ دين ما همانا عترت و قرآن ماست

حفظ اين دو با تو از روز ازل پيمان ماست

پيروي زين دو امانت عزت و ايمان ماست

کيست «ميثم» مدح خوان عترت و قرآن تو

 

شاعر:محمد جواد غفور زاده

  • پنج شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:56
  • نوشته شده توسط
  • علی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران