• سه شنبه 15 آبان 03

 حسن لطفی

حضرت علی اصغر(ع) -(در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب)

2118
1

در زیرِ آفتاب ببین سوختی رُباب
خیره مَشو به آب ببین سوختی رُباب
شرمنده‌ام کنارِ تو از رویِ مادرم
شرمنده‌ات شدیم عروسِ برادرم
خود را کمر خمیده بر این راه میکِشی
مویت سفید شد چقدر آه میکِشی
دیدی به رویِ نیزه علی تاب می‌خورَد
گفتی که نیزه‌دار چه بَد آب می‌خورَد
هنگام استراحتِ این نیزه دارها
آرام میروی سویِ آن نیزه بارها
در زیر آفتاب ببین سوختی رُباب
یک لحظه هم بخواب ببین سوختی رُباب
تاول زده است رویِ تو ای خاک بر سرم
شرمنده‌ات شُدیم عروسِ برادرم
خار است خارِ غربت صحرا به دامنت
هِی تا مَکُن لباسِ علی را به دامنت
پلکت که ریخت گریه به پیراهنش مَکُن
در خاطرت لباس علی را تنش مکن
در خواب ناله‌ات : گل دامان من کجاست
از خواب می‌پَری که علی جان من کجاست
یک جرعه آب تکه‌ی نانی عروس ما
پیرم مکن هنوز جوانی عروسِ ما
نجوا مکن خزانزده‌ام غنچه‌ام کجاست
من تازه مادرم چه کنم بچه‌ام کجاست
بر رویِ نیزه رویِ علی را نشان نده
در بین شانه مویِ علی را نشان نده
شد خانه‌ام خراب بُرو سوختی رُباب
از زیر آفتاب برو سوختی رُباب

  • یکشنبه
  • 25
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 18:46
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران