یا علی اکبر(ع)
پاره پاره بدنت را به زمین می نگرم
وقت ترک حرمت آمده جانا نظرم
گر شود بار دگر خیز وکمی راه برو
تا ببینم قد وبالای تو را ای پسرم
کینه از جد تو حیدر بسرت خالی شد
تکه های بدنت پر شده در دور وبرم
لب به لبهای تو بگذاشتم وبوسه زدم
دهن خونی تو کرد غمم بیشترم
من کنم گریه، عدو هلهله ومی خندد
گوییا کرده فراموش که منهم پدرم
من بزحمت بدنت روی عبا آوردم
حال ماندم که چگونه بسوی خیمه برم
گفته ام تا که جوانان حرم بیایند
ناتوان گشته کنار تن تو منتظرم
اف به دنیای زبعد تو علی اکبر جان
زندگی نیست دگر زندگی مختصرم
بین مرگ من وتو فاصله ای ناچیز است
دلخوشم زود بیایم به برت ای ثمرم
شعر:اسماعیل تقوایی
- دوشنبه
- 26
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 11:20
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه