در سایه سار لطف شما پا گرفته ایم
شکر خدا کنارشما جا گرفته ایم
از سائلان هرشبه کویتان شدیم
این درس را ز عالم بالا گرفته ایم
این نوکری و عرض ادب را به نزدتان
ازگوشه چشم ام ابیها گرفته ایم
بعدازشما که امتتان چنددسته شد
شکر خدا که دامن مولا گرفته ایم
همواره درب هرکس وناکس نمی زنیم
ما رزق خود ز ام ابیها گرفته ایم
ما زیر دِین نسل به نسل شماشدیم
ازدست زینب تو شفاهاگرفته ایم
تا اینکه بین چاه نیافتیم ،روز و شب
یک رشته از عبای شما را گرفته ایم
این رشته ازعبای تو حبل المتین ماست
مُهرغلامی حسنت برجبین ماست
وقتی که آمدی همه جاغرق نورشد
کم کم بساط عشق خداوند جور شد
وقتی تو آمدی دل جدت جلا گرفت
زیرا که لحظه های صفا و سرور شد
وقتی تو آمدی همه جا بوی حق گرفت
شیطان و فتنه هاش ازاین خاک دور شد
با اینکه آخرآمدی اما نوشته اند
یک ذره خاک پای شماکوه طور شد
یک ذره نور تو به دل آسمان نشست
خورشید و ماه بعد به جنس بلور شد
آقاخوش آمدی و قدم رنجه کرده ای
برداشته خدا ز رویش باز پرده ای
آقاگدای کوی تو دنیا شدند و بعد
این بردگان به لطف تو آقا شدند و بعد
مقداد و بوذر آمد و سلمان کنار تو
هریک برای خویش مسیحاشدند و بعد
حسرت به قلب خون شده ی مادران نماند
بسیارشان که صاحب لیلا شدند و بعد
بانازمقدم تو زمین سربلند شد
افتادگان به خاک، همه پا شدند و بعد
قبل از تو بود بند دو عالم گره گره
تو آمدی و این گره ها وا شدند و بعد
پیغمبرانِ قبل تو از یاد رفته بود
تو آمدی و زنده و احیا شدند و بعد
تو آمدی و نسل تو شد نور فاطمه
مردم گدای حضرت زهراشدند و بعد
برکوی فاطمه دل ما هم مقیم شد
فرزند اولش به دوعالم کریم شد
رو کردحق تو را که تو قرآن بیاوری
بعدش نزول سوره باران بیاوری
لطفی به ماشد و به نگاهت نوشته شد:
نوری به قلب کشور ایران بیاوری
می خواستی پلی بزنی سوی ما عجم
گفتی کنارخویش تو سلمان بیاوری
گفتی به او که دین خدا حب حیدراست
باید علی بگویی و ایمان بیاوری
می خواستی که مست می کربلا شویم
گفتی زنسل خویش تو سلطان بیاوری
تو آمدی که همره نور وجود خود
نورخدای عرش فراوان بیاوری
ما را گدای خانه ات آقاحساب کن
مست شراب ساقی خود بوتراب کن
حیدرمحمدوتوخودت هم که حیدری
از کل انبیاءالهی تو برتری
آنقدربرتراست مقامت که داده حق
مانند فاطمه به تو دختر چه دختری
در وصف و درمقام تو این واژه کافی است
بعد ازخدا تو لایق الله اکبری
از روز اولی که تو پا بر زمین زدی
فهمیده بود جد تو که تو پیمبری
آقا به جان فاطمه ومرتضی بگو
روز جزا مرا به غلامی ،تو می خری؟
ما مست حیدریم و لیکن نوشته اند
ما را همیشه شیعه مذهب جعفری
شکر خدا که ما همگی عبد حیدریم
شاگرد درس علم دبستان جعفریم
شاعر:مهدی نظری
- پنج شنبه
- 2
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:49
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه