علم روی دوشش گرفته/علمدار و میر دلاور
به دوش دگر مشک آبی/گرفته سپهدار لشکر
رود تا که آب آورد او/برای عزیزان لشکر
برای رقیه سکینه / برای لب خشک اصغر
دلش بی قرار است/به لب ذکر زهرا
مدد گیرد او از / علی شاه و مولا
لبیک، یابن الحیدر،یابن الحیدر،بابن الحیدر
ننوشد دمی جرعه آبی/به یاد لب خشک مولا
دو دستش درون فرات و/عجب با وفایی تو سقا
به سوی خیامش روان است/به یک ذکر الله و اکبر
تمامیِّ لشکر گریزان / از آن هیبت شیر حیدر
ببرند دو دستش/به یک ضرب شمشیر
به فرقش عمود و/به چشمش زدند تیر
لبیک، یابن الحیدر،یابن الحیدر،بابن الحیدر
بیفتد ز بالای مرکب / تن پاک او روی صحرا
شنیده میان هیاهو/ صدایی ز مادر ز زهرا
بگوید بنیَّ فدای / دو دستان از تن جدایت
فدای لب تشنه ی تو/ بگریم دمادم برایت
صدا زد اخا را/بیا ای برادر
بیا که رسیده/به من بوی مادر
لبیک، یابن الحیدر،یابن الحیدر،بابن الحیدر
وحید زحمت کش شهری
- سه شنبه
- 27
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 15:29
- نوشته شده توسط
- وحید زحمت کش شهری
- شاعر:
-
وحید زحمتکش شهری
ارسال دیدگاه