یا ابالفضل
قمر هاشمیان و پسر ام بنین
ای به آلام همه اهل حرمها تسکین
قد وبالای تو آرامش قلب زینب
بر وبازوی علم گیرتو عشق شه دین
دست بر قبصه شمشیر چو بودی به حرم
زندگی بود به اطفال وبه زنها شیرین
قسمتت بوده که آب آور وسقا بشوی
برتمنای حسینت بنمایی تمکین
تشنه رفتی به فرات آب ننوشیدی تو
کرده هرعصر وزمان این عملت را تحسین
مشک بر دوش در آن علقمه گیر افتادی
حمله کردند به تو لشگر شامی لعین
هر دو دست تو زآن پیکر زیبا افتاد
تیربرچشم وبه سر آمده گرزی سنگین
برزمین چونکه فتادی تو،برادر گفتی
دست بگرفته کمر آمد حسینت بالین
سر تو بر سر زانوش گرفت وگفتا
ای برادر بشکستی کمرم،خیزببین
سر بشکافته ات فرق پدر یاد آورد
جان فدای سر آن راهبر خاک نشین
ای علمدار بیا باز علمداری کن
خیزو دلگرمی افراد حرم کن تضمین
بعد تو من چکنم ماه بنی هاشمیان
دشمنم حمله نماید به خیامم به یقین
شعر:اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 27
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 19:5
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه