• شنبه 29 اردیبهشت 03

 اسماعیل تقوایی

مشک بردوش -(علم بردوش گشته مشک بردوش )

763

مشک بر دوش

علم بردوش گشته مشک بردوش
علمداری خود کرده فراموش

به ذهنش نقش بسته کودکانی
که ازسوز عطش گردیده مدهوش

روانه شد فرات آبی بیارد
که تا اصغر کند زین آب او نوش

ولی افسوس دورش را گرفتند
همه گرگان شامی زره پوش

به مشکش آمده تیر فراوان
شده عباس با آنها هماغوش

دودستش را جدا کردند ودادش
به دندان مشک را او از سردوش

تمام هستی او بود مشکش
چوشد سوراخ، هستی گشت مخدوش

نگاهش بود بر آن مشک پاره
دمی که شد چراغ عمر خاموش

شعر:اسماعیل تقوایی









.

  • چهارشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:45
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران