• یکشنبه 4 آذر 03

 اسماعیل تقوایی

شب عاشورا -(روبرویم بنشین وبشنو این سخنم )

1305

شب عاشورا
روبرویم بنشین وبشنو این سخنم
شام آخر بود امشب که کنار تو منم

صبر را پیشه کن وسر تو بزانویم نه
بیقراری مکن، آذر تو مزن جان وتنم

یاد داری که به تو پیرهنی مادر داد
بهر فردا بده ای جان ودلم پیرهنم

عصر فردا که شود ام مصایب گردی
راس خونین مرا بینی وعریان بدنم

عهد بستم که به هرجا بروم آیی تو
عذر خواهم که به فردای تو پیمان شکنم

باغ وبستان مرا فصل خزان می گیرد
پر پر از جور عدو جمله گلان چمنم

تن بی راس حسینت به بغل می گیری
چند روزی به زمین مانده من وبی کفنم

به اسارت ببرندت بسوی شام بلا
در کنار تو به نی ماه به هر انجمنم

صبرت از کف مده پیغامبرم تا که بری
مانده در قافله را باز بسوی وطنم

شعر:اسماعیل تقوایی

  • چهارشنبه
  • 28
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:0
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران