• جمعه 2 آذر 03


شام غریبان -(داره توی تاب وتب میسوزه)

987

داره توی تاب وتب میسوزه
روی زانو میکشونه خودشه
جون نداره ولی باهر زحمتی
پیش عمه میرسونه خودشو
میبینه وخیمه حال زینب
روی زانوش یه تن پرخونه
رگای بریده شو میبوسه
یه زیر لب یه چیزایی میخونه
میگه خواهرت داره جون میده
چه بلایی به سرت آوردن
تنت و بااسباشون له کردند
سرتو با نیزه هاشون بردن
کسی نیس بداد زینب برسه
 ذره ذره داغ تو خونم کردم
یه شبه موی سرم سفید شدو
غم تو یه روزه داغونم کرد
تو همه دار وندارم بودی
پشت من بارفتنت خالی شد
وقتی دیدم باچیا میزننت
دل من ندیدی چه حالی شد
پای داغت ای قتیل العبرات
تا ابد چشمای خواهرت تره
این خودش درد بزرگیه داداش
که باهام قاتل تو همسفره

  • پنج شنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران