دشت بلا را باران عشق است
وقت نزول قرآن عشق است
آید پیمبر یا بُوَد شبه پیمبر
اکبر به میدان می رود الله اکبر
تازه جوانم، روح و روانم
زن ها گشوده سجاده اشک
دامن به دامن بر جاده اشک
هر جا زده از دسته گل های محبت
از خیمه گه تا قتلگاهش طاق نصرت
تازه جوانم، روح و روانم
زینب علی را دامان گرفته
روی سر او قرآن گرفته
تا یوسف لیلی ز میدان باز آید
و آن یاس زهرایی به بستان باز آید
تازه جوانم، روح و روانم
تا فرق خورشید شَقُّ القمر شد
قلب امامت بشکسته تر شد
تیغ جفا زد پنجه حُسن داوری را
درهم شکست آیینه پیغمبری را
تازه جوانم، روح و روانم
آمد حسین و عرش نگون دید
غلتان پسر را در خاک و خون دید
دیدش چو ماهی در میان آفتابی
خواندش بسی نشنید از او اما جوابی
تازه جوانم، روح و روانم
دانلود سبک
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:34
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه