بعد از شهادت عبداللّه بن حسن(ع)،آنها امام حسین(ع) را برای مدتی رها کرده و تنها گذاشتند.آنها اگر می خواستند در همان دم می توانستند او را به شهادت برسانند، اما کسی عهده دار این کار نمی شد و جرأت چنین جسارتی را به خود نمی دادند و این کار را به یکدیگر واگذار می کردند.
شمر فریاد زد:چرا ایستاده اید و نگاه می کنید!می بینید که بر اثر زخم تیر و نیزه ضعیف و ناتوان شده است و نمی تواند از خود دفاع کند،به او حمله کنید.
زرعةبن شریک،دست راست حضرت را زد و حصین،تیری به گلوی او و تیر دیگری به شانه امام زد.
منان بن انس،ابتدا نیزه ای به گلوی او فرو کرد،سپس نیزه را به قفسه سینه حضرت زد،بعد از آن تیری به گلویش زد.
صالح بن وهب،نیز آمد و نیزه اش را به پهلوی حضرت فرو کرد.
هلال بن نافع می گوید:وقتی حضرت در حال جان دادن بود،او را می دیدم.به خدا قسم تا کنون کسی را که در حال جان دادن همچون حسین،این قدر زیبا و نورانی باشد ندیده بودم.صورت او به قدری توجه مرا به خود جلب کرده بود که کشته شدنش را از یاد برده بودم.
حضرت در حال جان دادن باز آب خواست اما آنها به او آب ندادند.یکی به او گفت:آب نخواهی نوشید تا وارد دوزخ شوی و از حمیم آن به تو بدهند.
حضرت به او فرمود:
"من وارد حامیه و دوزخ شوم؟!من نزد جدّم رسول خدا خواهم رفت و همراه او در جایگاهش قرار خواهم گرفت.((فی مقعد صدق عندک ملیک مقتدر))،آن گاه از شما و جنایاتی که بر سر من آوردید به خدا شکایت خواهم کرد که در پی آن خدا بر همه شما چنان غضب خواهد نمود که گویی در دل کسی چیزی از رحمت و گذشت قرار نداده است".
?مقتل مقرم،ص۳۴۴_۳۴۵
?اخبارالطوال،ص۲۵۵
?الاتحاف بحب الاشراف،ص۱۶
?مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۵
?لهوف،ص۷۰
?مقتل عوالم،ص۱۱۰
?مثیرالاحزان،ص۳۹
- یکشنبه
- 1
- مهر
- 1397
- ساعت
- 18:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه