زهر کین عاقبت دادی از غصه نجاتم
من عزادار آن تشنه ی شط فراتم
روز و شب نوحه خوانم دیده گریان
پدرم کشته شد با کام عطشان
آه و واویلتا آه و واویلا
زخم هفتاد و دو غصه روی جگرم بود
بسته در پیش اهل حرم بال و پرم بود
بر سر ما زدند سنگ از روی بام
جگرم خون شده ، الشام الشام
آه و .....
ای خدا غم روی غم زده به دل شراره
بوریایی کفن شد به جسم پاره پاره
یاد دفنش شده سوز و گدازم
سر نبوده که رو به قبله سازم
آه و .....
- دوشنبه
- 2
- مهر
- 1397
- ساعت
- 12:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه