خدایا وارث خون خدایم
ملائک نوحه خوان با گریه هایم
وای غریبم وای غریبم
شب و روزم به اشک و ناله سر شد
فلک از دیدن من دیده تر شد
منم یعقوب و هجده یوسف من
همه یک روزه در خون غوطه ور شد
وای غریبم.....
خدایا وارث.....
خدایا حرمت ما را شکستند
دل ما را ز زخم طعنه خستند
به لب "یا لیت امی لم تلدنی"ست
که ناموس خدا را دست بستند
وای غریبم.....
خدایا وارث.....
خودم دیدم که عمه دست بسته
میان خیمه با قلب شکسته
ز پا افتاده و احیا گرفته
نماز صبر می خواند ، نشسته
وای غریبم.....
خدایا وارث....
- دوشنبه
- 2
- مهر
- 1397
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه