بر تن من لباس اسارت
کو به کو میکنم سوگواری
باور من نگردد برادر
من به محمل تو بر نی سواری
ای برادر
دست من بسته بود ای برادر
بر سر نیزه دیدم سر تو
چشم خود بسته ای تا نبینی
تازیانه خورد خواهر تو
ای برادر
دلغمین از نوای ربابم
زمزمه میکند لایی لایی
کن تکلم تو با دختر خود
شکوه دارد ز درد جدایی
ای برادر
- دوشنبه
- 2
- مهر
- 1397
- ساعت
- 13:19
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه