داد می زنم داد می زنم فدای لب تشنه تو
زار می زنم زار می زنم برای لب تشنه تو
آقا شنیدم که تشنه بودی تو کنار نهری از آب
آقا شنیدم از تشنگی بودی دم آخر تو بی تاب
با نیزه کردن کامت سیراب
آقا شنیدم که توی گودال بلا حرمت دریدن
آقا شنیدم که جسمتو رو سینه ی صحرا کشیدن
زهرا می دیده که سر بریدن
داد می زنم داد می زنم بمیرم برا غربت تو
زار می زنم زار می زنم شکسته چرا حرمت تو
آقا شنیدم شد کربلا به ساحت خیمت جسارت
آقا شنیدم رفته تموم خیمه های تو به غارت
زینب پوشیده رخت اسارت
آقا شنیدم که عصر عاشورا یه لشگر دل شکستن
آقا شنیدم که به تماشای غم زینب نشستن
آقا شنیدم دستارو بستن
داد می زنم داد می زنم امون از دل خواهر تو
زار می زنم زار می زنم برای غم دختر تو
- دوشنبه
- 2
- مهر
- 1397
- ساعت
- 19:22
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه