زن ها به دور علی اکبر حلقه زدند و دست به دامان او شدند و گفتند: در این غربت به ما رحم کن،ما طاقت دوری تو را نداریم.
اما علی اکبر به آنها توجهی نکرد،چون می دید امام زمانش در محاصره دشمنان زیادی قرارگرفته و می خواهند او را به شهادت برسانند.
علی اکبر سوار بر یکی از اسب های امام حسین به نام "لاحق" شد.
"لیلا" مادر علی اکبر _دختر"میمونه" یعنی نوه دختری ابوسفیان بود.یکی از میان لشکر عمرسعد به همین جهت خطاب به علی اکبر گفت:
ای علی!تو با یزید،رحم و نسبتی داری و ما می خواهیم حق این نسبت و خویشاوندی را رعایت بکنیم،تو اگر بخواهی به ما پناهنده شوی در امان هستی.
علی اکبر(ع)فرمود:
"رعایت خویشاوندی با رسول خدا سزاوارتر است از خویشاوندی مورد نظر شما"
مقتل مقرم،ص۳۱۹
فضل الخیل،عبدالمومن دمیاطی،ص۱۷۸
الاصابه،ج۴،ص۱۷۸
- سه شنبه
- 3
- مهر
- 1397
- ساعت
- 12:58
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه