ترشد ازخونت ، گلوی نیزه
بنگر برزینب، ازروی نیزه
خون ریزد چشم، خونبار زینب
سـالار زینب سـالار زینب
من به محمل و،تو بر روی نی
یک لحظه بودیم، ازهم جدا کی
هستی همه جا ،تو یار زینب
سـالار زینب سـالار زینب
بنگر برخواهر، ای غیرت الله
دردید انظار، ازدل کشم آه
دشمن کوشد بر، آزار زینب
سـالار زینب سـالار زینب
بس که ازداغت، خونین گشته دل
می زنم سررا، برچوب محمل
ای هـلال من ، دلدار زینب
سـالار زینب سـالار زینب
یک دم ازیادت، غافل نبودم
از تازیانه ، گرچه کبودم
نور چشمـان، بیدار زینب
سـالار زینب سـالار زینب
- چهارشنبه
- 4
- مهر
- 1397
- ساعت
- 10:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
استاد سید هاشم وفایی
ارسال دیدگاه