کاروان راه افتادند تا به زمین کربلا رسیدند،دیگر حرّ و اصحابش جلو حضرت را گرفتند و مانع حرکتش شدند.گفتند این جا به فرات نزدیک است.
بنابر نقل دیگری اصحاب در حال حرکت بودند که اسب امام ناگهان ایستاد و دیگر حرکت نکرد و مانند ناقهٔ پیامبر در حدیبیه جلوتر نرفت.وقتی اسب ایستاد حضرت نام آن منطقه را پرسید.زهیر عرض کرد:درست آمده ایم،بهتر است دوباره راه بیفتیم تا ببینیم خدا چه می خواهد،نام این منطقه طف است.
امام فرمود:”آیا نام دیگری هم دارد؟“،عرض کرد:کربلا هم به آن می گویند.
با شنیدن نام کربلا چشمان چشمان امام پر از اشک شد و فرمود:”اَللّٰهُمَّ أعوذُ بِکَ مِنَ الکَرب وَ البَلاء...._خدایا!از اندوه و بلا به تو پناه می برم،این جا محل استقرار ما و ریخته شدن خون ماست،این جا محل قبرهای ماست،این را جدّم رسول خدا قبلاً به من گفته است“.
مقتل مقرم،ص۲۳۳
منتخب طریحی،ص۳۰۸
تحفة الازهار،ج۳،ص۲۰۹
- پنج شنبه
- 5
- مهر
- 1397
- ساعت
- 21:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه