یا صاحب الزمان
مانده چشمم بره واز تو نیامد خبری
کی شود دلبر ما،هجر،توپایان ببری
جمعه تا جمعه به دل شوق ظهورت داریم
هست هر جمعه غروبش به دل ما شرری
سالها خانه ی حق منتظرت باز آیی
ای که امید نهایی ز برای بشری
پرده پوشا ز رخت پرده برانداز دمی
تا پس پرده رود با رخ تو هر قمری
شام هر منتظری بی تو ندارد صبحی
لیله ی منتظران با تو شود خوش سحری
چشم یعقوب زمان کور شداز هجرانت
یوسفا بهر شفا کن تو زکنعان گذری
جان به کف بر سر بازار خرید آمده ایم
شود آیا بزنی بر سر بازار سری
تا نمردیم بیا ای گل زهرایی ما
که شود قسمت ما برگل رویت نظری
شعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 6
- مهر
- 1397
- ساعت
- 23:22
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه