• پنج شنبه 1 آذر 03

 اسماعیل تقوایی

زینب (س)و شام بلا -(سنگ می بارد ودستان همه روی سر است )

1347

زینب(س) وشام
سنگ می بارد ودستان همه روی سر است
بر سر نی سر پاک شهدا بی سپر است

ازدحام است به دروازه ی ساعات ای وای
به تماشای حرم دیده ی هر رهگذر است

ریسمان بسته وما را همه جا چرخاندند
شامیان خنده کنان، روی من از اشک تر است

زینبم دختر پیغمبر(ص) وزهرا(س) وعلی(ع)
هرچه فریاد زنم بر سرشان بی اثر است

شجر کینه زحیدر همه جا کاشته اند
سب ودشنام، کنون آل علی را ثمر است

مجلس بزم یزید است وسر پاک حسین
مردکی در طمع ودخترکی در خطر است

خیزران برلب ودندان حسینم مزنید
آن لبان بوسه گه حضرت خیرالبشر است

در مدینه همگی صحن وسرا داشته ایم
لیک در شام بلا بین خرابه مقر است

دختری کنج خرابه ز حسین جامانده
همچو گنجی به دل خاک نهان این گهر است

شعر:اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 9
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران