یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
بی رمق پای طفلان
ردّ خون روی خاکا
رویِ نیزه می باره
بی صدا اشکِ بابا
غل و زنجیر یه طرف
داغِ لاله یه طرف
لگدِ نیمه ی شب
به سه ساله یه طرف
[یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
یابن الزهرا حسین جان (۴)
بند دوم
مصیبت ها زیاده
میونِ شام و کوفه
پشت بوما پُر از سنگ
کوچه هاشون مخوفه
دوباره با سنگ کین
نیزه ها به خون نشست
سرِ بابا رویِ نی
سرِ بچه ها شکست
[یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
یابن الزهرا حسین جان (۴)
بند سوم
کنج ویرانه ها شد
منزلِ عترت الله
پای نیزه یتیمان
روی نیزه سرِ ماه
سر زد آخر سرِ تو
به چشایِ دخترت
انگاری سوخته موهات
مثل موی دخترت
[یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
یابن الزهرا حسین جان (۴)
بند چهارم
خیزران سجده می کرد
روی لبهایِ خونبار
پیش چشمایِ زینب
پیش چشمِ علمدار
یک لب و یک خیزران
عترت و بزم شراب
یابن زهرا العجل
یابن حیدر کن شتاب
[یک بیابان اسیری
غربت و ناله هر شب
سرها بر رویِ نیزه
امان از دلِ زینب]
یابن الزهرا حسین جان (۴)
- سه شنبه
- 10
- مهر
- 1397
- ساعت
- 17:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
علی محلاتی
ارسال دیدگاه