• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت حضرت رقیه(س),(ای سر که پر خونی به چشمم آشنایی)به همراه سبک سنتی

3341
5

ای سر که پر خونی به چشمم آشنایی
گویا سر بابم حسین سر جدایی
سرت بنازم ای پدر
شبم ز رویت شد سحر

 

پدر حسین جان
از لطف خود شرمنده ام کردی پدر جان
گر مرده بودم زنده ام کردی پدر جان
اما چرا دیر آمدی
رفتی جوان، پیر آمدی
پدر حسین جان
چون تو مهی ویرانه را روشن نکرده
با سر کسی از دخترش دیدن نکرده
سرت شده مهمان من
کو پیکرت جانان من
پدر حسین جان
در جمع ما تا آشیان کردی پدر جان
با چشم دنبال که می گردی پدر جان
نگاهِ یاری می کنی
یا سرشماری می کنی
پدر حسین جان
در کوفه یک دم آمدی و زود رفتی
دیدی که زینب بی تحمل بود و رفتی
رفتی و امشب آمدی
چون اشک زینب آمدی
پدر حسین جان
من کار سقایی به اشک دیده دارم
مهمان نوازی از سر ببریده دارم
شام یتیمی شد سحر
ای شامیان اینم پدر!
پدر حسین جان
بابا ببین قدر و مقام دخترت را
عمه تنت بوسید و من بوسم سرت را
خواهی اگر رقیه را
با خود ببر رقیه را
پدر حسین جان
دیدم چو بوسد عمه ام زیر گلویت
من هم به خیمه دیده کردم آرزویت
امشب ببوسم این گلو
رسیده ام بر آرزو
پدر حسین جان
قوت ندارم تا که رویت را بشویم
با اشک، خون های گلویت را بشویم
پیش سرت دل داده ام
از دست و پا افتاده ام
پدر حسین جان
رنگ تو و من زرد از غم گشته بابا
چشم تو و من خیره در هم گشته بابا
آخر بکن لطفی به من
چیزی بگو حرفی بزن
پدر حسین جان

دانلود سبک

منبع:سایت مدایح

  • شنبه
  • 4
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران