نوحه حضرت رقیه
رقیه می گرید در هجر بابا
گریه اش میزند آتش بر دلها
بهر دیدار او گیرد بهانه
پرزماتم شده کنج ویرانه
بابای مظلومم بابای مظلوم ۲
__________________
عمه آمد به خوابم پدرجانم
در آغوشم گرفت جان جانانم
شدهام دلتنگ دیدار بابا
آنقدر می گریم تا آید اینجا
بابای مظلومم....
______________________
آمدی خوش بابا در کنج ویران
چون پدر سرزدی براین یتیمان
بوسه ها می زنم روی زیبایت
من فدای سر از تن جدایت
بابای مظلومم...
___________________________
بابا تنم پر از زخم وکبودست
دخترت بعد تو خوشی ندیدست
شده ام مانند مادرت زهرا
آمد او دیدارم در دل صحرا
بابای مظلومم....
- سه شنبه
- 17
- مهر
- 1397
- ساعت
- 20:57
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه