امیر قافلهی کربلاست زینب و بس
تماماً آینهی مرتضاست زینب و بس
جلالِحضرتخیرالنّساست زینب و بس
کتابعشق، علی و مفسرش زینب
شروع راه حسین است و آخرش زینب
زنی که مردتر از هرچه مرد باشد کو؟
شکنجه دیده و اهل نبرد باشد کو؟
حماسهساز ولی کوه درد باشد کو؟
نوشتهاند که زینب تمامِ عاشوراست
علمبهدوشترینِ قیامِ عاشوراست
عقیله عرشنشین است،گیر سلسله نیست
اسیرخولیوشمروسنانوحرمله نیست
کسی عزیزتر از او میان قافله نیست
محل نده به طنابی که دور دستش بود
به روی نی، سر پاک حسین مستش بود
غم غریبی او را بشر نمیفهمد
شرار سینهی او را شرر نمیفهمد
خسوف صورت او را قمر نمیفهمد
شکست چوبهی محمل اگر سر زینب
نتیجه داد کبودی پیکر زینب
همین که رفت به بازار بردهها عمه
دمی نشد ز من و دختران جدا عمه
نگاهِ هیز یهودی چه کرد با عمه
غم سه ساله و آه رباب آبش کرد
یزید و بزم حرام و شراب آبش کرد
یزید، بزم حرام، این عذاب می کشدش
سر حسین به تشت شراب می کشدش
نگاه غیر به سمت رباب می کشدش
صدای خندهی مستی مریض رنجش داد
میان همهمه حرف کنیز رنجش داد
- جمعه
- 20
- مهر
- 1397
- ساعت
- 11:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه