#حضرت_رقیه_س
دارد از بس دختر دردانه ی تو غم زياد
شد سفيدیهای موی دخترت كم كم زياد
بی عصا سخت است ديگر پا شوم ازجای خود
قامتم برداشته زير كتک ها خم زياد
جوری از خار مغيلان ديده ام آسيب كه
فاصله خيلی ندارد زخم ها از هم زياد
آمدی بابا اگر روزی عيادت پيش من
محض درمانم بياور با خودت مرهم زياد
گر چه خنديدند مردم بر من و احوال من
گريه كرده در مصيبت های من آدم زياد
من نميدانم بگويم از كجای روضه ها
دارم از بس دور خود درد و غم و ماتم زياد
كم شد از اين سو شمار محرمان دور من
شد از آن سو دور ناموس تو نامحرم زياد
دختر است وبا پدرشيرين زبانی كردنش
از چهل منزل برايت حرف ها دارم زياد
- دوشنبه
- 23
- مهر
- 1397
- ساعت
- 11:17
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
محسن صرامی
سیدمحسن احمدی سده درب محکمه