• دوشنبه 3 دی 03


حضرت رقیه -(زن غساله چه می دید که با خود می گفت مادرت کاش به جای تو پسر می آورد)

7674
8

در دلش قاصدکی بود خبر می آورد
دخترت داشت سر از کار تو درمی آورد

همه عمرش به خزان بود ولی با این حال
اسمش این بود : نهالی که ثمر می آورد

غصه می خورد ولی یاد تو تسکینش بود
هر غمی داشت فقط نام پدر می آورد

او که می خواند تو را قافله ساکت می شد
عمه ناگه به میان حرف سفر می آورد

دختر و این همه غم آه سرم درد گرفت
آن طرف یک نفر انگار که سر می آورد

قسمت این بود که یک مرتبه خاموش شود
آخر او داشت سر از کار تو درمی آورد

آن طرف یک نفر انگار که سردرگم بود
مادری دختر خود را به نظر می آورد

زن غساله چه می دید که با خود می گفت
مادرت کاش به جای تو پسر می آورد

قسمت این بود که یک مرتبه خاموش شود
آخر او داشت سر از کار تو درمی آورد

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:49
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



حسین علیپور

خیلی عالی

یکشنبه 23 شهریور 1399ساعت : 18:13

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران