عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده
به خلاف تنهاییه هرشبم
مهمونم امشب سر بابا شده
عمه بیا بیا ببین لبای بابامو
عمه بیا بیا ببین بابای زیبامو
آه آه
عمه آخه بگو چرا چرا لباش خونه
عمه چرا چرا موهاش موهاش پریشونه
آه آه آه آه
هنوزم مثل سابق رو من حساسه یانه
حالا که سوخته موهام، منو میشناسه یا نه
بابا آه
دلم میخواس با صداش پرواز کنم
تو بغلش بپرم و ناز کنم
ولی الان وقتشه هق هق کنم
سفره ی دردامو براش باز کنم
بابا ببین ببین که لُک لکنت زبون دارم
بابا ببین همش همه مه میدن آزارم
آه آه
بابا نزار که دخترت دوباره تنها شه
وایسا پیشم نزار سر گوشواره دعوا شه
آه آه آه آه
دیگه بسه جدایی، دیگه طاقت ندارم
دوس دارم این لبامو، روی لبهات بزارم
بابا آه
شده شبیه صورت مادرت
از ضرب سیلی گونه ی دخترت
بگذریم اینکه چی سرم اومده
چه بلایی اومده بابا سرت
بابا چرا سرت گرف گرفته بوی نون
بابا چرا اشک چشات قاطی شده باخون
آه آه
بابا من از تاریکی و تنهایی میترسم
بازم چشام نمیبینه کجایی میترسم
آه آه
تو همون ماهِ پیشِ، عموعباسی یانه
حالاکه سوخته موهام منو میشناسی یانه
بابا آه
- چهارشنبه
- 25
- مهر
- 1397
- ساعت
- 13:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
صادق اویسی
ارسال دیدگاه