ای ساربان ای ساربان آهسته راهی شو
میخواد بخوابونه رباب طفل خیالیشو
آهسته تر شاید که آورده باشه سقا
حتی همون مشکای خالیشو
ای ساربان ای ساربان وقتی حسینم بود
هم احترامی داشتم من، آبرویی هم
تو این همه سالی که توو شهر خودم بودم
من رو ندید حتی یه نامحرم
وای از غم و درد و غریبی، آه از زمین آه از زمانه
آه از جسارت از اسارت، از کعبه نی از تازیانه
ای ساربان یادم نمیره که حسین میخوند:
«آوارگی تا کوفه و تا شام نزدیکه»
به خار و سنگای بیابون زیر لب میگفت:
«پاهای دخترهام کوچیکه»
ای ساربان ما رو تموم کوفه میشناسن
میشه بگی که پس بِـدَن اون چادرامونو؟
میشه که بردارن نگاه از کاروان ما
میشه نببینن دخترامونو؟
وای از غم و درد و غریبی، آه از زمین آه از زمانه
آه از جسارت از اسارت، از کعبه نی از تازیانه
نغمه پرداز: اکبر شیخی
- پنج شنبه
- 26
- مهر
- 1397
- ساعت
- 13:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیررضا یزدانی
ارسال دیدگاه