دریا دریا ز دیـدهام مـیریزد خون جگر
صحرا صحـرا مرا بود در سینه داغ و شرر
روشن کردی تو ای پدر کنج ویرانۀ من
با سـرگشتی تـو از وفا مهمان خانۀ من
ای نور دو چشمترم خاک غم تو به سرم ای خوب و نازنین
ای ماه شکسته جبین مهمــان خرابهنشین بابای مــه جبین
بـه دست بستـه بر زمین ز ناقه افتادم
بــه زیــر کعـب نـی و تازیانـه جان دادم
حسین حسین حسین حسین حسین حسین بابا
مـن مرغ پر شکستۀ غرق دریای غمم
بنگـر مـوی سپیـد مـن بنگر این قدّ خمم
گیرم گلبوسه امشب از رگهای نایِ تو من
از زخم گوش پاره خون ریزم بر پای تو من
از داغ تو بیرمقم قرآن ورق ورقم پیشم دمی بمان
تا آخـر خطِّ سفر با خود تو رقیه ببر بابای مهربــان
بــه ضــرب سیلـی عـدو شده سیه رویم
بــه عشق مــادرت ببیـن شکسته پهلویم
حسین حسین حسین حسین حسین حسین
مسافران صفر - علی شریف
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 17:42
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه